31095
۰۶ آبان ۱۳۹۶
دکتر کوروش محمدی؛

واکنش رئیس انجمن آسیب‌شناسی ایران به خودکشی‌‌های اخیر دختران نوجوان

خراش‌ها از عمق فاجعه‌ای خبر می‌دهند که نه خانواده و نه اولیای مدارس آن را به درستی درک نکرده‌اند. پیام‌شان اما گویاست. آن‌ها به خشونت پناه برده‌اند؛ خشونتی برآمده از خروش دختران نوجوان که از چشم متولیانی که امر مهم پرورش را در کنار آموزش دنبال می‌کنند، پنهان مانده است و یا اگر دیده‌اند اقدام به واکنشی پیشگیرانه نکرده‌اند.

به گزارش کودک پرس ، «خون بازی»؛ خشونتی بی‌رحمانه علیه خود که دختران نوجوان ما آرامش شان را در آن می بینند و به گفته خودشان هیچ چیز آرام شان نمی کند و جسم شان را بهترین گزینه برای تخلیه خشم می دانند.
در بسیاری از موارد نیز برای این که جسم زخم شده شان از چشم خانواده ها پنهان بماند، اقدام به پوشیدن لباس هایی با آستین های بلند می کنند.
در بسیاری از کشورهای غربی دانش‌آموزان علاقه به آزار رساندن به بقیه و به بیان دیگر سادیسم دارند اما در کشور ما متاسفانه دانش‌آموزان مازوخیزم فیزولوژیک دارند و مصداق بارزش خون بازی است و علاقه به آزار خود است.

درواقع در بسیاری از موارد دانش آموز بدون هیچ دلیل خاصی و تنها برای این که تفاوتی با گروه همسالان نداشته باشد و در جمع پذیرفته شود، اقدام به خون بازی می کند. برخی دیگر از دانش آموزان نیز بسیار نسبت به خود خشمگین هستند و علت خشم شان را عدم درک از سوی خانواده های شان اعلام می کنند و با بررسی شرایط خانوادگی شان به این موضوع پی می بریم که در خانواده درگیر روابط ناسالم هستند و به این شکل خون بازی خود را تخلیه می کنند.
به اعتقاد روان شناسان، خشم در ناخودآگاه دختران نوجوان است که درگیر خون بازی شده اند و باید بالاخره راه گریزی بیابد و دستاویزی پیدا کند که از طریق آن ماجرا تخلیه روحی شوند.

در برخی از موارد نیز بسیاری از این تیغ زدن ها در مدرسه انجام می شود و اگر هم بلد نباشند توسط دانش آموزانی که قبلا تجربه این کار را داشته اند، صورت می گیرد. جای سوال است که چرا در مدارس که محیطی برای رشد و پرورش فرزندان هستند شاهد چنین فجایعی هستیم.
خانواده و نهادهای تربیتی باید عاری از هرگونه خشونت باشند و فضا برای این‌گونه اقدامات فراهم نباشد. البته باید این نکته را نیز در نظر داشت که خشونت فقط کتک زدن فیزیکی نیست حتی فشار درسی که در برخی مدارس نسبت به دانش آموزان روا می دارند نیز مصداق بارز خشونت است.
این که دختران دست به چنین خشونتی علیه خود می‌زنند و بی رحمانه به جان خود می افتند عجیب و غیرقابل درک است. از این رو اولیای مدرسه و خانواده باید خردمندانه نسبت به بررسی و واکاوی و حل مشکلات این چنینی بپردازند.

 

در همین خصوص به گفت و گو با دکتر کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیب شناسی ایران پرداختیم که مشروح آن تقدیم مخاطبان گرامی می شود.

چندی است متاسفانه پدیده خون بازی در برخی مدارس دخترانه رایج شده است. با شروع سال تحصیلی جدید می‌بینیم که این موضوع همچنان در میان دانش‌آموزان دختر وجود دارد. چرا شاهد بروز چنین پدیده تلخی هستیم؟
دانش‌آموزان از همان سنین کودکی تحت‌تأثیر برخی الگوهای خشونت در خانواده آشنا می‌شوند و این الگوها روی رفتار و کردار و منش و تصمیم‌گیری‌های‌شان در آینده تأثیرگذار است؛ به‌ویژه زمانی که در سنین نوجوانی قرار می‌گیرند و دوران بلوغ را تجربه می‌کنند در شرایط دشواری قرار می‌گیرند. متأسفانه در جامعه ما انرژی‌ فرزندان در دوره نوجوانی به درستی و در مسیر مناسب قرار نمی‌گیرد. این امر در کنار سایر الگوهای خشونت و کاهش اعتماد به نفس دانش‌آموزان که دوران استقلال‌یابی را به درستی پشت سر نگذاشته‌اند موجب بروز خشونت‌های پنهانی می‌شود؛ خشونت‌هایی است که به صورت تبعیض جنسیتی خود را نشان می‌دهد و توسط والدین شکل می‌‌گیرد و در کنار این دو عامل آن الگوهای خشونت نیز می‌توانند شرایطی را در بچه‌ها رقم بزنند که در شرایط عادی خودشان نیز تمایل به بروز خشونت دارند اما خشونت در مراحل اولیه خود بیشتر تابع هیجانات است؛ به این معنا که گاهی اوقات برخی هیجانات فردی در رفتارجمعی همچون جشن و یا تماشای یک مسابقه فوتبال تخلیه می‌شود اما چنین فرصتی را تعداد کمی از نوجوانان به دست می‌آورند. از این رو به این سو سوق می‌یابند که خشونت را در درون خود پرورش دهند.

 

پرورش این خشونت در درون بچه‌ها متأسفانه در حوزه مدرسه بیشتر تقویت می‌شود چراکه فضای مدرسه نیز فضای مشاوره‌ای و کنترل‌کننده‌ای برای بچه‌ها محسوب نمی‌شود و به این ترتیب بسیاری از مشکلات و معضلات روانی و اخلاقی و رفتاری که دختران از خود بروز می‌دهند با مشاوره روان‌شناس دلسوز و مجرب در حوزه مدرسه و یا معلم همراه و همدل در فضای مدرسه می‌تواند کنترل شود. در کنار همه این‌ عوامل تلنبار شدن حجم زیادی از هیجاناتی که بچه‌ها نیاز به تخلیه دارند همچون فضاهای اجتماعی و یا فضاهای پرتردد و شلوغی را که دانش‌آموزان نیاز دارند در راستای کنترل هیجانات داخلی از آن فضاها بهره کافی ببرند نیز به خوبی در اختیار نداریم. این جاست که بچه‌ها با مجموعه‌ای از هیجانات و تلنبار شدن برخی از آن‌ها مواجه می‌شوند. همه این عوامل وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند این می‌شود که فرد قادر به تخلیه مناسب هیجانات و خشونت‌های درونی نخواهد بود.

متأسفانه در کنار همه ضعف‌ها و کاستی‌هایی که در کارکردهای ساختار تربیتی خانواده و تعلیم و تربیت داریم الگوهای جذاب نیز برای فرزندان‌مان تعریف نمی‌کنیم که حتی آن الگوها بتواند بچه‌ها را به صورت مقطعی کنترل و هدایت کند این جاست که الگوی غالب برای بچه‌ها گاهی از درون همین شیوه تربیتی غلط ایجاد می‌شود و پدیده‌ای همچون خون‌بازی را شاهد هستیم. پدیده خون‌بازی را می‌توان به نوعی مازوخیست فیزیولوژیک در میان دختران دانست که برای تخلیه روانی خود عقده‌گشایی می‌کنند و خشونت را در خود پرورش می‌دهند. این عقده‌های روانی قرار است که به افراد پاسخی آرامش‌بخش دهد این جاست که دختران نوجوان ما برای کسب آرامش اقدام به خودزنی و چنین اظهار می‌کنند که با دیدن خونی که از بدن‌شان خارج می‌شود احساس امنیت می‌یابد.

این نتیجه سال‌ها بی‌توجهی و دیده نشدن دختران در پروسه اجتماعی و رشدشان است. متأسفانه در فضای خانواده و هم فضای مدرسه و محیط بینابین این دو تقویت می‌شود و الگوی مثبتی برای این بچه‌ها نداریم. طبیعی است که چنین شرایطی حساس و ضروری است که اولیای مدرسه نیز به این قضایا نگاه بهتری را داشته باشند. به اعتقاد من امکان تحول عظیم در نظام ناکارآمد آموزش و پرورش را نداریم. باید نگاه‌ها نسبت به این افراد تغییر کند. در یک بازه زمانی دختران نوجوان ما به قدری تحت فشار قرار می‌گیرند که اعتماد به نفس و عزت‌نفس‌شان سرکوب شده‌شان به آن‌ها آسیب می‌زند و اقدام به بروز چنین رفتارهای خشنی می‌کنند که مصداق بارز مازوخیسم است.

 

بسیاری از دختران نوجوان ما با مشاهده بی‌‌عدالتی که در محدوده سنی خودشان و در مقایسه با پسران متوجه آن می‌شوند و ناتوانی و ناکامی‌هایی که تجربه می‌کنند به‌عنوان پلی برای ورود به تجارب جدید استفاده نمی‌کنند و بهره‌ای از آن نمی‌برند و به این ترتیب تبدیل به عقده‌های روانی می‌شود که عمدتاً روی خودشان تأثیر منفی خواهد داشت. دخترانی که خون‌بازی می‌کنند اعتماد به نفس لازم و همچنین راه مناسب برای تخلیه هیجانات خود ندارند. در بسیاری از موارد علت اصلی بروز خشونت فیزیکی دختران را می‌توان در تبعیض جنسیتی و نگاه مردسالارانه‌ای دانست که در کشور ما حاکم است.

 

پس شما اعتقاد دارید که عامل اصلی رواج خون‌بازی در نوجوانان، خانواده و محیط زندگی هستند و ناشی از این است که در کنترل هیجانات موفق نبودند و احساسات‌شان سرکوب شده است؟
پرورش خشونت پنهان در درون بچه‌ها در کنار شرایط محیطی عوامل اصلی این خودزنی هستند. بسیاری از خانواده‌ها اصلاً اعتقادی ندارند که با الگوهای تربیتی غلط خشونت را در فرزندشان پرورش می‌دهند چراکه خشونت را فقط در برخوردهای فیزیکی و شکننده می‌بینند. متأسفانه در سنین مختلف شاهد هستیم که خانواده‌ها توجهی به روحیات فرزندان‌شان نمی‌کنند و جامعه و حاکمیت را مقصر بروز بسیاری از مشکلات می‌داند در حالی‌که فضا به‌گونه‌ای است که عمدتاً تقویت شده از درون خانواده‌هاست؛ دخترانی که دیده نمی‌شوند و به‌اصطلاح تحت فشارها و استرس‌های شدید فضای اجتماعی جامعه و همان فضای مردسالارانه و شاهد تبعیض‌ها هستند.

بچه‌ای که تحت‌تأ‌ثیر این فشارها باشد لزوماً نباید انتظار داشت که از نظر روانی سالم باشد. فشارهای روانی در دختران در قالب خون‌بازی جلوه می‌کند و در پسران نیز به‌گونه‌ای دیگر شاهد بروز هیجانات نهفته هستیم. روابط نامتعارف جنسی در نوجوانان و یا گرایشات به سمت هم جنس نیز در بین برخی دختران و یا پسران اتفاق می‌افتد که همه این‌ها شکل‌های گوناگونی از بروز خشونت پنهان هستند.
خون‌بازی، رویدادی انتقام‌جویانه از سوی بچه‌هاست که علیه هنجارها و نظام ارزشی و هنجاری خانواده هدایت می‌شود.

 

به نگاه مردسالارانه اشاره فرمودید این نگاه چطور می‌تواند موجب بروز چنین پدیده تلخی شود؟
نگاه مردسالارانه خواه‌ناخواه بدون این‌که تابلویی داشته باشد تبعیض را در بین فرزندان القا می‌کند و در بین آحاد جامعه این نگاه یک سابقه طولانی و تاریخی دارد در ذهن‌های مردم یک کهن‌الگوست حتی در بسیاری از زنان نیز وجود دارد؛ جایی که زنان برای خودشان احساس ناتوانی و ضعف فرض می‌کنند نشان از آن دارد که زنان نیز خودشان تابع این نگاه مردسالارانه هستند. نگاه جامعه به یک زن مطلقه و یا مردی که طلاق گرفته به شدت متفاوت است؛ طبیعتاً به آن زن یک نگاه ابزاری می‌کنند و حتی امنیت اخلاقی و رفتاری او به خطر می‌افتد. طبیعتاً در اغلب خانواده‌های ایرانی به این شکل است که به پسران اطمینان بیشتری دارند و به جای این‌که مهارت‌های ارتباطی لازم را به دختران‌ یاد دهند برعکس آن‌ها را از جامعه می‌ترسانند و همه جامعه را برای دخترشان فضایی ناامن جلوه می‌کنند و این همان نگاه مردسالارانه است که به دختران اجازه نمی‌دهد مستقل و توانمند و براساس ظرفیت‌های‌شان در جامعه حضور تمام‌قد و پر‌رنگ و شکوفایی داشته باشند.

 

باتوجه به این‌که پدیده خون‌بازی در ساعات و در محیط مدرسه اتفاق می‌افتد، نقش خانواده و به‌ویژه اولیای مدرسه را در این بین چطور ارزیابی می‌نمایید؟
خیانت بزرگی که در حق دانش‌آموزان می‌کنیم برگزاری جلسات صوری تحت عنوان انجمن اولیا و مربیان است. در همه کشورها از جلسان این‌چنین برای بیان مشکلات دانش‌آموزان استفاده می‌شود و یا روش‌هایی برای رشد و بالندگی شان ارائه و پیرامونش بحث و بررسی می شود اما در کشور ما این جلسات بیشتر صوری و بدون نتیجه مشخص و روشن هستند.

این در حالی است که انجمن اولیاء و مربیان می‌تواند به‌عنوان پلی قوی میان خانواده و مدرسه باشد و بچه‌ها را در مسیر درستی هدایت کنند اما در جامعه ما متأسفانه این انجمن‌ها تبدیل به جلساتی صوری شده‌اند و به صورت تشریفاتی برگزار می‌شود و عضوگیری می‌کنند و تنها به دنبال پر کردن فرم‌های آماری هستند که آموزش و پرورش مطالبه کرده است و هیچ اتفاق دیگری نمی‌افتد. نقش مشاور در بسیاری از مدارس بسیار کمرنگ است و اصلاً در بسیاری از مدارس، مشاوری وجود ندارد و اگر داشته باشد نهایتاً شش ساعت طی یک هفته است که اصلاً پاسخگوی نیازهای بچه‌ها نیست.
انجمن اولیا و مربیان اگر به‌درستی شکل گیرد و آن ارتباط و پیوستگی میان خانواده و مدرسه را به درستی طراحی کند می‌تواند این ارتباطات را به سمتی پیش ببرد که مشکلات دانش‌آموزان دیده و در راستای کاهش مشکلات‌شان گام برداشته شود.
خون‌بازی قاعده مستقل نیست و ریشه در عوامل بسیاری دارد و حتی به کودکی فرد بازمی‌گردد از این رو نباید به‌عنوان عامل تک بعدی آن را مورد بررسی قرار دهیم. متأسفانه نظام آموزشی در ایران نتیجه‌ای جز استرس برای بچه‌ها ندارد و شاهد پرورش نیستیم. فقط استرس دارد و آن نیز ناشی از نظام رقابتی است که باید کتاب‌های چند صفحه‌ای را بخوانند و حفظ کنند و نمره عالی بگیرند چون خانواده از بچه انتظار نمره عالی دارند و این نتیجه‌ای جز استرس ندارد و مدرسه نیز فقط تکالیف به بچه می‌دهند و به این ترتیب دانش‌آموز فقط به فکر کسب نمره بالا خواهد بود نه یادگیری. سیستم آموزشی ما به جای تولید نشاط فقط تولید استرس می‌کند.
حال اگر پیوند بین خانواده و مدرسه در قالب انجمن‌های اولیا و مربیان به خوبی صورت گیرد شاهد نشاط در خانواده و هم در مدرسه خواهیم بود.

 

منبع:نوآوران

 

به اشتراک بگذارید :

ارسال نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظر:
نام:
ایمیل:

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

آخرین اخبار