وصیت شهید مدافع حرم، ابوذر داوودی كه گفته بود: «مراقب محدثه من باشید، مبادا روزی اشكهای او را ببینم» راز تركیدن بغضهایی بود كه با دیدن گریههای كودك خردسالش شروع به باریدن كردند.
به گزارش کودک پرس ، همیشه در طول زندگی انسان وقایع و اتفاقاتی پیش میافتد كه به خاطر تأثیر عمیق آنها در دل و جان، تا ابد در ذهن و خاطرش میماند. لحظاتی شورآفرین كه میتوانند هم شور بیافرینند و هم شعور.
این لحظات شامل هر اتفاقی میتواند باشد به شرط آنكه تأثیرگذاری آن به حدی باشد كه شور و شعور لازم را در انسان ایجاد كند و بدین طریق این لحظات در اذهان ماندگار خواهند شد.
همین امروز و در مراسم یادواره سرداران و ۳۸۵ شهید دانشجوی استان فارس بود كه یكی از این لحظات برای من و بلكه بسیاری از حاضران اتفاق افتاد. لحظهای كه شور و شعورها به اوج خود رسید و در اشكهای یك كودك ۳ ساله متجلی شد.
زمانی كه نام «محدثه» تنها یادگار شهید مدافع حرم، ابوذر داوودی را خواندند، برای لحظاتی سرم را از روی كاغذم برداشتم و به سمت سن خیره شدم. كودك ۳ سالهای كه در همین سن كم، مزین به حجاب بانوی دو عالم بود، اما محدثه گریه میكرد و آرام نمیگرفت و دائماً در كنار چادر مادر، پناه میگرفت.
مادرش دقایقی میكروفن را به دست گرفت و از حاضران عذرخواهی كرد و گفت: دخترم همیشه وقتی به چنین مراسمهایی دعوت میشویم، با دیدن عكس پدرش و شهدا به گریه میافتد و آرام نمیشود.
برای لحظاتی حاضران در بهت فرو رفتند. یكی یكی بغضها بود كه در پس دیگری میتركیدند و سیل اشكها بود كه از گونهها جاری میشد تا شاید تسكینی باشد برای دلهای برافروختهای كه از دیدن چنین لحظاتی میسوختند و میباریدند و از همه بیشتر صدای گریههای خانوادههای شهدا بود كه به گوش میرسید.
مادر محدثه و مجری مراسم هرچه كردند افاده نكرد و محدثه آرام نگرفت و در نهایت باز هم این مادر محدثه بود كه باید همچون كوه استوار و پایدار پا برجا میماند و از اهداف والای همسر شهیدش كه اینك میراثدار اوست، سخن بگوید.
با همان صدای آرام و پر از طمأنینهاش چنین گفت: من همسر شهید ابوذر داوودی از شهدای مدافع حرم شهرستان نورآباد هستم و محدثه دختر سه سالهام و یادگار شهید است. همسر من ستوان دوم پاسدار از تیپ تكاور امام سجاد(علیهالسلام) و دانشجوی رشته حقوق دانشگاه نورآباد بود.
او از لحظات و خاطرات همسر شهیدش گفت و ادامه داد: شهید داوودی همیشه در خانه مرا به نام همسر شهید و محدثه خانم را به نام دختر شهید صدا میزد ضمن اینكه همیشه تأكیدات فراوانی بر تداوم راه ولایت فقیه داشتند.
اما امان از زمان خداحافظی، مگر میشود كسی زمان وداع با دردانه شهیدش را فراموش كند؛ همسر شهید داوودی هم درباره این لحظات گفت: زمانی كه ایشان میخواست به سوریه برود، یك پرچم ابوالفضل(علیهالسلام) را بر سر درب منزلمان نصب كردند تا هنگام خداحافظی از زیر این پرچم رد شوند.
و در نهایت آنچه كه ما امروز شاهد آن بودیم، همان بود كه شهید تأكید كرده بود: «مراقب محدثه من باشید، مبادا روزی اشكهای او را ببینم» و همین راز تركیدن بغضهایی بود كه نادانسته از این وصیت شهید، با شنیدن و دیدن گریههای كودك خردسالش اینگونه باریدن گرفتند.
منبع: ایکنا
ارسال نظر