موقعیت فعلی شما : خانه/فرهنگ و رسانه/کودک پلاس
128366
۲۹ آذر ۱۳۹۶

خلق افسانه‌ای جدید با رنگ و بوی عروسک

تئاتر عروسکی یکی از مهم‌ترین گونه‌های نمایشی در جهان بوده و پیشینه آن به بیش از ۴ هزار سال می‌رسد. این تئاتر گونه‌های مختلفی دارد؛ اما عموم مردم در کشور ما آن را تنها مختص به کارهای کودک می‌دانند و از قابلیت‌های فراوانی که عروسک در بیان عمیق‌ترین مفاهیم انسانی و اجتماعی دارد، بی‌خبرند.

به گزارش کودک پرس ، نمایش عروسکی بزرگسال از جمله گونه‌های بسیار مهم و ارزشمند این تئاتر بوده، که متأسفانه در این سال‌ها نمایش‌های انگشت شماری از این نوع تئاتر شانس اجرای عمومی در سالن‌های معتبر را پیدا کردند.

این روز‌ها مجموعه تئاتر شهر به این نوع نمایش‌ها روی خوش نشان داده و نمایش «آبجی» چندمین نمایش عروسکی است، که جواز اجرا در سالن سایه این مجموعه را پیدا کرده است. نمایش «آبجی» به نویسندگی فرهاد امینی و با کارگردانی مهدی شاه پیری؛ برداشتی آزاد از داستان آبجی خانوم صادق هدایت بوده که در آن بازیگرانی همچون مینو ملکی، نسیم تاجی، مهرنوش بلمه، کتایون رزم حسینی، داریوش فائزی به ایفای نقش می‌پردازند.

 

این نمایش به تأثیر حرف مردم بر ساخته شدن شخصیت‌های یک اجتماع می‌پردازد و در آن داستان زندگی دختر زشتی روایت می‌شود که موهای زیبایی دارد…. اجرای این نمایش بهانه‌ای شد تا با فرهاد امینی و مهدی شاه پیری به گفت‌و‌گو بنشینیم. آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل گپ‌و‌گفتی با نویسنده و کارگردان نمایش «آبجی» ساعتی پیش از اجرا در سالن مشاهیر مجموعه تئاتر شهر است.

نمایش «آبجی» نخستین بار در شانزدهمین جشنواره عروسکی اجرا شد، که تقریباً 15 ماهی از آن گذشته است. چه اتفاقی سبب شد تا با این فاصله نمایش را برای اجرای عموم آماده کنید؟
شاه پیری: بعد از اتمام جشنواره از کار، فیدبک‌های خوبی دریافت کرده بودیم و منتظر فرصتی برای اجرای عمومی نمایش بودیم. یادم می‌آید در آن بازه زمانی تاریخ‌هایی به من پیشنهاد می‌شد، که به‌دلیل سفر خارج از کشور و اجرای بهمن کوچک توان اجرا در آن تاریخ‌ها را نداشتم. به همین دلیل اجرای عمومی روز به روز عقب افتاد، تا اینکه به پیشنهاد خانم مرضیه برومند دبیر جشنواره عروسکی مبارک یونیما، آقای شریعتی پیشنهاد اجرا در آذر ماه امسال را دادند و ما هم قبول کردیم.

 

در نمایش شما به نوعی می‌توان گفت که نگرش تئاتر عروسکی حاکم است، ولی به طور کامل هم نمی‌توان آن را عروسکی نامید. این‌طور به نظر می آید که تئاتر عروسکی را در فرم اجرایی استفاده کردید. این موضوع را قبول می‌کنید؟
شاه پیری: بله، اما از نظرم این نمایش هم در شاخه عروسکی قرار می‌گیرد و هم قرار نمی‌گیرد. در هیچ جای دنیا و حداقل جشنواره‌هایی که من در آنها کار دیدم، خیلی این دو را از هم تفکیک نمی‌کنند. به‌عنوان مثال دیگر به نمایشی، تئاتر عروسکی محض یا تئاتر صحنه‌ای محض گفته نمی‌شود.

از نظر من امروز در شاخه تئاتر عروسکی بزرگسال، می‌توان از بازیگر استفاده کرد و عروسک را به‌عنوان آکسسواری در کنار بازیگر در نظر گرفت که در مواقعی به او کمک می‌کند. تئاتر، تئاتر است و به هیچ وجه نمی‌توان این نوع را از بقیه جدا دانست. سلیقه من به این صورت بوده و اگر باز هم کار کنم، از این شیوه استفاده خواهم کرد.

 

با توجه به قابلیت‌های تئاتر عروسکی و طرفدارانی که این شاخه از هنر نمایش دارد، اما هنوز هیچ سالن مشخصی نداشته و مخاطبان نمی‌دانند که برای دیدن این نوع نمایش‌ها باید به کجا مراجعه کنند. امروز بچه‌های عروسکی در چه اوضاعی به سر می‌برند؟
شاه پیری: تئاتر عروسکی خیلی مهجورتر از تئاتر‌های دیگر است و جز بخش کودک و نوجوان آن، به بخش‌های دیگر توجه چندانی نمی‌شود. من و همه بچه‌های عروسکی آرزوی داشتن یک سالن را داشته و داریم، ولی هنوز در این زمینه اتفاقی نیفتاده است. مردم ما وقتی نام تئاتر عروسکی را می‌شنوند، تنها کار کودک و عروسک‌های کوچک تلویزیونی به ذهنشان می‌رسد، در صورتی که این طور نیست. تئاتر عروسکی بزرگسال خیلی کم دیده شده و تالار هنر و سالن کانون پرورش فکری مختص به اجرا‌های کودک و نوجوان است. متأسفانه به این تئاتر خیلی کم توجه می‌شود و آینده ما در آن مشخص نیست.

 

برگردیم به نمایش؛ در این اثر هیچ مردی دیده نمی‌شود و تنها مرد نمایش نیز یک فرد غریبه بوده که در انتها می‌فهمیم اصلاً انسان نیست. این نوع نگاه به مردان از کجا ناشی می‌شود؟
فرهاد امینی: در حقیقت اگر با دید شما نمایش را ببینیم، باید گفت بله ظاهراً هیچ مردی در اثر نیست. هرچند که مخاطب عناصر آبجکتیوی(شی گرا) همانند کلید‌ها و… را به مثابه مرد در اجرا می‌بیند. از طرف دیگر در رویکردی عینی‌تر حداقل صدای یک مرد در نمایش شنیده می‌شود و همچنین زن‌های نمایش، به بودن مرد در شهر تأکید می‌کنند، ولی اثری از آنها در شهر دیده نمی‌شود. یعنی غیر از یک اوهوم که تأیید زن‌ها بوده و مدام شنیده می‌شود، آنها اثرگذار نیستند.

یکی از دلایل این انتخاب از آن جهت است، که داستان نمایش حول خانم‌ها می‌گذرد و ممکن بود وجود مردان در اثر ما را به سمت تفسیر‌هایی که نمی‌خواستیم ببرد و تفسیر‌های جنسیتی را وارد اثر کند. به همین دلیل به این سمت رفتیم، که مردان در این نمایش حضور دارند، اما این بودن، در قصه ما موضوعیتی ندارد.
در نمایش «آبجی» شما با آدم‌هایی روبه رویید که ساخته اجتماع خود هستند. در این جامعه که رگه‌های آن بشدت مردانه است، زن‌ها تمام تلاش خود را برای جلب نظر انجام می‌دهند. این مسأله عامل اصلی بود که ما سعی کردیم طرحش نکنیم، تا ما را از داستان‌مان منحرف نکند.

در واقع پایه کار ما این بود که افسانه‌ای جدید با رنگ و بوی ایرانی خلق کنیم. این کار بسیار سخت بود و به نوعی، من همراه کارگردان؛ خانم بلمه و خانم دانشمند تمام تلاشمان را کردیم که ذهن مخاطب سمت پیش تفسیر دیگری که ما نمی‌خواهیم نرود. به همین دلیل حضور مرد‌ها را به صورتی نشان دادیم که عملگرا نیستند. هرچند این جامعه را آنها تعریف کردند، اما در قصه ما هیچ عملی انجام نمی‌دهند.
شاید عده‌ای این‌طور برداشت کنند، که شما با تطبیق جامعه نمایش و جامعه خودمان، قصد نقد مردها را داشتید.

امینی: این نگاه مستلزم آن است که بگوییم اگر مرد قهرمانی در جامعه نیست؛ لااقل زنی قهرمان در آن وجود دارد. در صورتی که هیچ یک زن‌های این نمایش، قهرمان نیستند. حتی آبجی در این متن به معنای دراماتیک مسأله قهرمان است، اما هیچ کار قهرمانانه‌ای انجام نمی‌دهد و در نهایت در ناچاری تصمیم می‌گیرد. در این اثر قهرمان به معنای ابر قهرمان یعنی کسی که کار غیرعادی می‌کند تا تمام این ساختار را به هم بریزد؛ وجود ندارد. همه افراد در اعمالی ساده پیش می‌روند و سعی کردیم، که فرصت علاقه‌مندی را با تک‌تک کاراکترها ایجاد کنیم. به‌عنوان مثال وقتی در صحنه ماهرخ نگران بچه‌اش می‌شود؛ قاعدتاً به تماشاگر فرصتی دادیم تا با او همذات پنداری کند و با خود بگوید ماهرخ هم زن بدی نیست. مابقی شخصیت‌ها نیز به همین صورت هستند.

در واقع کاراکتر‌های نمایش از جنس خودمان هستند.
امینی: بله، به طور کلی باید گفت در حال حاضر دنیایی حاکم است که سعی می کند همه را شکل هم کند.

 

با این توضیح شاید بتوان گفت که چرخش بازیگران در نقش‌ها نیز به همین دلیل باشد. شما با این کار در پی آن بودید که تماشاگر حس کند، آنها نیز می‌توانند جای هر کدام از این کاراکتر‌ها باشند؟
شاه پیری: دقیقاً به همین دلیل این کار را کردیم. از نظر من هر زنی می‌تواند، جای هرکدام از این شخصیت‌ها باشد. این مردم هستند که با حرف‌ها و قضاوت‌های خود، شخصیت آدم‌های جامعه را تعیین می‌کنند.

امینی: در یکی از تصویر‌های این اثر در واقع دو طرف ساخته اصلی این جامعه در کنار هم دیده می‌شوند. در بخش پایانی اثر شما می‌بینید که گل نسا و آبجی در واقع دو روی یک سکه هستند. یکی از آنها مانده و دیگری باید برود. کسی که مانده در واقع بدکاره شهر شده و آبجی برای اینکه مثل ماهرخ نشود، باید شهر را ترک کند.

 

گل نسا بدکاره این شهر است و به نوعی همه ما از جایگاه اجتماعی این طبقه آگاهیم. چطور می‌شود که در جهان این نمایش او تنها کسی است، که به کمک آبجی می‌رود؟ یعنی هیچ کس دیگری شایسته انجام چنین کاری نیست و آیا باید این مسأله را یک هشدار بدانیم؟
امینی: من به همراه تیم نگارش خیلی به این موضوع فکر کردیم که چه کسی این خبر را به آبجی بدهد؟ و به طور کلی گل نسا در این نمایش چه‌کاره است؟ در این اثر علاوه بر داستان هدایت، فردی وارد ماجرا شده که قرار است کل ساختار داستان را دراماتیک کند و سبب خارج شدن ما از ادبیات داستانی شود. در زمان نگارش این قسمت از نمایش بارها از خود می‌پرسیدم که چرا در این شهر وبایی هیچ کس نیست، که لحظه‌ای مکث کند و بگوید شاید این مرده زایی در شهر دلیلی دیگری داشته باشد. این موضوع یک هشدار کاملاً تراژیک است. چراکه گل نسا تنها کسی است، که در گذشته طعم این وضعیت را چشیده و به همین دلیل به کمک آبجی می‌رود.

 

شاه پیری: به لحاظ دراماتیک صحنه نمایش باید همانند دو روی یک سکه باشد. وقتی در طرفی از ماجرا آدم متعصب وجود دارد؛ قطعاً در طرف دیگر باید آدمی داشته باشیم، که خلاف فرد دیگر حرکت می‌کند. در فرهنگ‌های مختلف بخصوص شرق خیلی راحت به آدم‌ها بدکاره می‌گویند. چرا این واژه را تنها به زن‌ها نسبت می‌دهند؟
آبجی رو باید سالم‌ترین فرد این جامعه بدانیم، که آن هم در آخر این شهر را ترک می‌کند؛ شهر بعد از آبجی به چه شکلی در می‌آید؟
شاه پیری: بعد از آن دوباره مردم شروع به قضاوت فرد دیگری می‌کنند. آنها مدام در حال حرف زدن راجع به همدیگر هستند و انگار از وسط گذاشتن یک نفر و حرف زدن درباره او لذت می‌برند. در واقع همین موضوع است، که سبب مرده زایی در شهر می‌شود و مردم هستند که سبب به وجود آمدن گل‌نسا و آبجی بعدی در شهر می‌شوند. وای به حال جامعه‌ای که از این اتفاق درس نمی‌گیرد و به جای قبول تقصیر خود، آن را گردن کس دیگری می‌اندازند.

 

طراحی صحنه این اجرا بیشتر متکی به اشیایی است که در جاهایی از اجرا به صورت چند منظوره استفاده می‌شوند و دکور سنگینی در کار دیده نمی‌شود. دو اجرا بودن سالن سایه سبب این انتخاب بود یا از ابتدا چنین طراحی در ذهن داشتید؟
شاه پیری: ما در جشنواره هم به همین صورت اجرا کردیم. این سلیقه من در کارگردانی بوده و به شخصه استفاده از اشیا را دوست دارم. یکی از خصوصیت استفاده از عروسک نیز نشان دادن صحنه‌ای است، که عملی کردن آن در واقعیت سخت و شاید غیرممکن باشد. البته نمایشنامه هم اجازه استفاده از بافت‌های سنتی مثل فانوس را به ما می‌داد. از طرف دیگر نیز کمی دوست دارم، که سینما را بدون استفاده از ابزارآلات سینمایی مثل دوربین، وارد تئاتر کنم.

امینی: یکی از چیز‌های جالب طراحی این نمایش، بازی با معناهاست. به‌عنوان مثال در صحنه‌ای دو فانوس وجود دارد، که توسط دو زن نمایش در حال شسته شدن هستند؛ سپس دو فانوس از معنا تهی شده و تبدیل به دو زن می‌شوند، که لب یک حوض قدیمی در حال شستن خود هستند. ماکت شهر نیز به همین صورت است، همه ما می‌دانیم که اینجا سالن تئاتر بوده و شهر ماکت است، اما در نمایش ماکت از معنا تهی شده و معنای جدیدی جایگزین آن می‌شود و تبدیل به شهر داخل نمایش می‌شود. این روند در کاراکتر‌ها هم وجود دارد و انگار همه چیز بازی معنایی می‌کند و جابه جا می‌شود.

 

 

منبع: روزنامه ایران

 

به اشتراک بگذارید :

ارسال نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظر:
نام:
ایمیل:

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

آخرین اخبار