موقعیت فعلی شما : خانه/

بابای من خیلی زرنگه، آوار نمی‌تونه بیاد روی سرش

به گزارش کودک پرس، مبینا چند روزی است که دیگر همبازی‌اش را ندیده است و حالا کم‎کم باورش شده که دیگر بابا نیست. لباس قرمز رنگ آتش‌نشانی را پوشیده بود. درحالی که همه در حال سوگواری برای شهید قدیانی بودند، او لیوان آب‎میوه را جلوی مادر گرفت و گفت: «مامانم بیا بخور، با دست‌های خودم گرفتم». […]

آخرین اخبار