«دلم برای اهواز و کارون تنگ شده بود، رفتم کابینتها را مرتب کنم تا کمی سرگرم شوم، دیدم کتری استیل قدیمی جهیزیهام کز کرده گوشه کابینت و انگار دلش گرفته آخر روزگاری گل سرسبد آشپزخانه بود و کلی خستگی را از جان اهالی خانه به در کرده بود؛ دلم برایش سوخت آوردمش بیرون و گذاشتمش تو ساک دستی تا ببرم تعمیرش کنند.