تئاتر با بازیگر برای کودکان هنری زنـده و جـذّاب است، زیرا کودکان آدم های واقعی بر صحنه میبینند و در مییابند که صداها مال آدمهاست و آدمها هستند که حرکت میکنند و حرف میزنند و حضورشان واقعی است و خیالی و دروغ نـیست، بـرخلاف فیلمهای مضحک.
به گزارش کودک پرس ،پیش از آنکه مختصری از تئاتر ویژه کودکان بگوییم، خاطرنشان میکنیم کـه کودکان (عموما 8-10 ساله) خاصه تئاتر با بازیگر را دوست دارند، چون هنری زنده است، و به همین جهت چنان تئاتری آنان را به خود میکشد و تعلیم میدهد. تئاتر با بازیگر برای کودکان هنری زنـده و جـذّاب است، زیرا کودکان آدم های واقعی بر صحنه میبینند و در مییابند که صداها مال آدمهاست و آدمها هستند که حرکت میکنند و حرف میزنند و حضورشان واقعی است و خیالی و دروغ نـیست، بـرخلاف فیلمهای مضحک.
همین زنده بودن تئاتر با بازیگر موجب میشود که کودکان فریفته و مسحور آن تئاتر گردند، چون به عنوان مثال میبینند که آدمهای بزرگ، کـمدی بـازی میکنند، در نمایشی که واقعا کمدی است و چیزهایی میگویند که معمولا در خانه شنیده نمیشود و یا بزرگترها آن ها را از کودکان پنهان و پوشیده نگاه میدارند و گفتنی است که کودکان وقتی نمایشنامه مینویسند، آنـچه را کـه خـود دربارۀ والدین و بزرگترها میاندیشند ،بـیملاحظه کـاری، بـر صفحۀ کاغذ میآورند!
کودک اگر به نحو بیمارگون و خطرناکی درونگرا نباشد، بیمحابا و خویشتنداری، احساساتش را بروز میدهد و برخلاف آنچه غالبا میپندارند، روشـنبین اسـت و نـمیتوان گولش زد و نیک میفهمد که دوستش دارند یـا نـه.
کـودک تماشاگر، احساسات ملایم و ولرمی ندارد، برعکس یا گرمگرم است یـا سردسرد. بچهها مثل گربهاند یعنی وقتی تصمیم میگیرند که کاری بکنند، هیچچیز ممکن نیست سدّ راهشان شود و آنـچه بـرایشان اهـمیت دارد، زمان حال است و قبل و بعد بیمعنی است و دوردست و دست نیافتنی، ازیـن رو کـرارا مشاهده میکنیم که رفتارشان ناگهان تغییر میکند و غالبا به گونهای متضادّ، یعنی از این رو به آنرو مـیشوند.
در دوران کـودکی، آدمها و اشیاء بزرگاند، آرزوها و خواسته های دور و دراز واهمه دارند و نه از واژههای گستاخ و بیپرده. آن ها بـسی بـزرگتر از چـیزهاییاند که بزرگتر از آنان مینمایند. کودکان، نگاهبان بزرگی ما، حافظۀ ما و پیامبران مایند. به راسـتی در کـودکی، چه بزرگ بودیم!
هنوز هربار که به تئاتر میرویم و یا بازی میکنیم، بـیترس و پیـشداوری، هـمان کودکی میشویم که روزگاری بودیم و در آنجا، یعنی در تئاتر، روح و جانمان، چنانکه گویی ده سالهایم، نیرو و تـوان شـگرفی مییابد و با تماشا یا بازی کردن، چون دورانی که مصاحبان خدایان و شاهان بـودیم، پردل و مـاجراجو مـیشویم. در تئاتر ما دوست و همنشین شکسپیریم.
با این اوصاف که البته هم روانشناسانه است و هم شـاعرانه، پیـداست که نمایشنامه نویسی برای کودکان کار خرد و آسانی نیست. نیز واضح است کـه قـصد و نـیّت از این کار در همهجا یکی نیست و در نظامها و مرامهای مختلف، فرق میکند و به عنوان مثال یا پرورشـی اسـت و در حـکم کمک به آموزش، یا برای تربیت شهروندی مسئول، حفظ و صیانت گذشتهای افـسانهای و سـنن قدیمی، تحکیم سلطۀ دولت بر نسل جوان، ابزاری در راه بسط و توسعه و تقویت دموکراسی، ادامۀ سنت مردم پسند تـئاتر خـیابانی، جذب پناهندگان و مهاجران در جامعۀ بومی و… اما در همۀ این موارد، موارد دیگر، تـئاتر ویـژۀ کودکان تئاتری است که خاصه به کـمک تـصاویر مـؤثر و قوی، افادۀ مرام میکند و بیشتر محرک حـس اسـت تا برانگیزندۀ خرد.
تئاتر ویژۀ کودکان، رقیب مدرسه نیست، بلکه باید یار و مـددکار و مـکمل مدرسه باشد و به موازات تـعلیم مـدرسه، با بـهرهگیری از گـنجینۀ جـهانی اساطیر و قصهها و حکایات شگرف و نیز انـتخاب مـوضوع هایی که نیمهخیالی و خارق العاده و امور عادی هر روزینه قـرار دارند، بر غنای کـودک بـیفزاید و این، جز نمایش دلقکبازیهای لوس و آسـانپسند به مدد عروسکهای بی مزهایست که چون بزرگسالان خرفت، سخن میگویند.
منع:فرزند پرتال
ارسال نظر